تعریف ساختار

 واژه ساختار معادلی برای کلمه structure در زبان انگلیسی است. در فرهنگهای ایرانی در مقابل واژه structure دو واژه ساختار و ساخت آمده است. در فرهنگ علوم انسانی هر دو واژه ساختار و ساخت در مقابل واژه Structure ذکر شده است. در فرهنگ اصطالحات فلسفه عالوه بر این دو واژه، واژه نظام نیز آمده و در توضیح واژه، با عبارت رابطۀ ثابت و قانونمند بین اجزاء و عناصر یک نظام یا یک کل تعریف شده است. به نظر میرسد این معانی از ترجمۀ معانی واژه structure به دست آمده و در فرهنگهای متأخّر ذکر شده است چون در لغتنامه دهخدا این واژه دیده نمیشود. با توجه به نبود واژه سـاخـتـار در لغتنامه دهخدا به نظر میرسد که این واژه در زبان فارسی، در سالهای اخیر ابداع شده و پیشینه ندارد. واژه ساخت نیز مصدر مرخم است و به معنای ساختن، صنع و صنعت؛ طرز و حالت و شکل ساختن، شیوه، نسب و اسلوب آمده است یعنی معنای مصطلح واژه ساخت در گذشته با آنچه اینک از آن مستفاد میشود، تفاوتهایی داشته است. 

 

 

 ساختار در فرهنگ سخن به صورت ترتیب و چگونگی قرار گرفتن اجزاء یا چگونگی ساختمان چیزی؛ مجموعۀ عناصر تشکیل دهندۀ یک اثر ادبی یا هنری و پیوستگی اجزای آن با یکدیگر تعریف شده است .آنچه در این تعاریف دیده میشود تأکید بر ارتباط بین اجزای چیزی است که موضوع سـاخـتـار آن مطرح میشود، به جای تأکید بر خود اجزاء. همین جنبه در ترکیبهای اضافی ایجاد شده با ساختار دیده میشود مثالً ساختار مولکولی به شیوۀ آرایش فضایی اتمهای پدیدآورندۀ یک مولکول اشاره دارد. ساختارگرایی الگویی است که چهار چوب پدیده های فرهنگی را در قالب زبان شناسی بررسی می کند و با شناخت واحدهای معنادار مثل واژگان و قواعد نحوی آن ها، الگوی ساختاری مشخصی را تبیین می کند. معماری نیز می تواند بر اساس این الگوی ساختاری مورد تحلیل قرارگیرد، واحدهای معنایی و قواعد نحوی آن شناخته شود و در نهایت موجب کشف ساختار زبانی آن گردد.

در تعریف ساختار معماری ساختار یک پارادایم نظری است که عناصر فرهنگ را برجسته می‌کند و باید در ارتباط با یک نظام در برگیرنده بزرگتر دیده شود.  

 

مفهوم ساختار در معماری

به نظر فورتی در معماری ساختار سه کاربرد متفاوت داشته است: .

به معنای کل ساختمان. این مفهوم تا بعد از نیمه قرن نوزدهم در زبان انگلیسی تنها معنای شناخته شده ساختار بود. .

نظام حمّال ساختمان، متمایز از سایر عناصر آن، مثل تزئینات، پوشش یا تأسیسات. این مفهومی است که مثال ویوله لو دو به کار میبرد؛ وقتی معماری را محصول نـشـأت گرفته از سـاختار میدید و ضرورت انطباق صورت بیرونی بنا را با این ساختار مطرح میکرد. این مفهوم از نیمه دوم قرن نوزدهم رواج یافت.طرحوارهای  که به واسطه آن یک طرح ترسیم شده؛ بنا، گروه بناها، یا کل شهر یا منطقه قابل فهم میشود. این طرحواره را میتوان با یک یا انواعی از عناصر شناسایی کرد: معمولترین عناصر عبارتند از ترتیب اجزای زمین ساختی ، تودهها یا منفی آنها، احجام یا فضاها ؛ نظامهای اتصاالت درونی یا ارتباطات. هیچ یک از اینها به خودی خود ساختار نیستند بلکه نشانه هایی هستند که سبب درک ساختار میشوند. مشخصه اصلی قرن بیستم افزایش تعداد عناصـری است که حامل سـاخـتـار فهمیـده میشوند 2000 Forty بین معنای دوم و سوم که ذاتی استفاده مدرنیستی از واژه ساختار است، شدت بیشتری هم یافته است به ویژه در زبان انگلیسی که قویتر از سایر زبانها است . علت این امر وجود مفهوم اول است که سبب ظهور این احساس شده که ساختار چیزی است و به عالوه چیزی است که معماران دانش تخصصی ویژهای برای اظهار نظر در مورد آن دارند همان . این همان مفهومی است که وقتی با معنای لغت نامهای ساختار مواجه میشویم در آن مییابیم یعنی وقتی از واژه ساختار برای اشاره به چیزی استفاده میشود. به عقیده فورتی علت این آشفتگی را باید در این امر دید که ساختار یک استعاره است در حالی که ممکن است 8 شروع استفاده از آن در بنا باشد اما بعد از سفرهای بیرونی بسیاری به معماری بازگشته است. به عالوه ساختار نه یک بلکه دو استعاره است که هریک از حوزهای متفاوت اخذ شده است: اولی از تاریخ طبیعی که معنای قرن نوزدهمی آن را بدان بخشید و دومی از زبانشناسی که معانی قرن بیستمی آن را فراهم ساخت. در حالی که در سایر حوزهها -مثل قوم نگاری- وقتی که مفهوم جدید زبانشناسی ساختار ارائه شد، تالشی شدید به عمل آمد تا استعاره قدیمیتر زیستشناختی را از رشته پاک کند، در معماری این امر هرگز روی نداد در معماری نکته جالب توجه همزیستی دیرپای دو استعاره اساساً مخالف هم در قالب یک واژه واحد بوده است. بدون شک این امر به مقدار زیادی به مفهوم اولیه و اصلی ساختار باز میگردد که به معماران اجازه داده که خود را در مورد موضوعات مربوط به ساختار صاحب حق بدانند اگر دفاع از مفهوم سوم زبانشناسانه ساختار سبب کنار گذاشته شدن معانی دیگر میشد، این حق از بین میرفت چون معماران دیگر نمیتوانستند که ادعای ساختن ساختار را داشته باشند و هر فـردی که به زبـانی سخن میگفت میتوانست چنین ادعایی بکند . یعنی چنانکه فورتی میگوید: وقتی از ساختار در حوزه معماری و شهر صحبت میشود، میتواند نقطه ارجاع مفهوم به یکی از دو استعاره و یا هر دوی آنها باشد. امری که سبب شده است بحث پیرامون مفهوم ساختار و نحوه شناسایی آن با ابهاماتی همراه باشد. با بررسی تحوالت مفهوم ساختار و چگونگی کاربرد آن در حوزه معماری و شهر تالش خواهد شد تا رویکردهایی را که مبتنی بر تحول مفهوم ساختار برای شناسایی آن اتخاذ شده شناسایی شود و براساس آن چگونگی شناسایی ساختار تبیین شود.

برسی ساختار معماری در ایران

در طراحی و معماری درست هر فضا توجه به ساختار از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طور مثال معماری سرزمین ما همچون گنجینه ای با تاریخ چند هزار ساله است ولی تلاشی هایی که برای معرفی و شناخت آن صورت گرفته سابقه چندانی ندارد و معماران امروز جامعه ما روش برخورد و نحوه استفاده صحیح از این معماری غنی را نمی دانند. متاسفانه این استفاده نادرست به تقلیدهای صرفاً شکلی یا خوانش های غیرمعقول از این معماری منجر شد که این، خود نوعی انقطاع فرهنگی است. تمایل به بازگشت به خود و یافتن هویت های فرهنگی اصیل معماری ایرانی نیازمند به یک اسلوب صحیح مطالعاتی است که به معماران کمک می کند برخوردی صحیح نسبت به این معماری داشته باشند.

در نگاهی ساختارگرایانه به الگوهای معماری ایرانی می توان این واحدها را به چهار عنصر بر اساس مقیاس آن ها تقسیم کرد:

  • عناصر مصالح مانند: کاشی، چوب، سنگ، آجر، ملات و...
  • عناصر سازه ای مانند: کف، دیوار، سقف، ستون، طاق، پاتاق و...
  • عناصر فضایی مانند: ایوان، اتاق، تالار، هشتی، گنبدخانه و...
  • بلوک های معماری درمقیاس شهری مانند: مدرسه، بازار، مسجد، کاخ و...

شناخت ساختار معماری ایران

حال برای شناخت ساختار فضایی معماریِ خود، ما عناصر فضایی و قاعده های ترکیب آن ها را مورد تحلیل قرار می دهیم تا به چارچوب زبانی ساختِ این معماری زیبا دست یابیم.

بنای شهر اصفهان به مثابه آرمانشهر دولت صفوی، مبتنی بر آراء حکمی و فلسفی مکتب اصفهان و نماد و تجسّم و تجسّد کالبد فضایی مفاهیم آن است. معماری صفوی و مکتب اصفهان به دلیل تنوع، غنا و الگوهای کامل فضایی آن در تاریخ معماری ایران بهترین گزینه برای تحلیلی با دیدگاهی ساختارگرایانه می باشد. حال که امروز در وضعی قرار گرفته ایم که لزوم درک عمیق آثار معماری گذشته ایران بر هیچ کس پوشیده نیست، شناخت این الگوها روشی برای آشنایی با زبان این معماری است، تا اگر در طراحی دغدغه ی استفاده از این الگوها را داشته باشیم روشی برای مواجهه با آن ها پیش رویمان باشد. مانند هر زبان دیگری که یادگیری ساختار واژگان و قاعده نحویشان به فرد کمک می کند تا آن را طبق برداشت شخصی در کاربرد محاوره ای روزمره به کار گیرد، به همین صورت این دو سطح در معماری ایران نیز بسط پیدا می کند تا طراحان به کمک واژگان فضایی و ترکیب نحویشان در معماری صفوی و با شناخت جوهره ی آن بتوانند امروز گامی نوین در استفاده از معماری غنی ایرانی بردارند.